خواستم امروز یک پست متفاوت بزارم
حال و هوای خودم گرفته بود
هروقت حالم گرفته است این نقاشی ارومم میکنه
دستها اثر البرشت دورر
عاشق این اثر هستممممممممممممم
اما داستان خلق این اثر چیه
البرشت دورر خانواده فقیری داشت یک روز با برادرش قرار گذاشتند شرط ببندد هر کدومشون برنده شد
بره دنبال درس و نقاشی یاد بگیره و اون کسی هم که بازنده شد بره دنبال کار و خرج تحصیل برنده بده
البرشت برنده شد و رفت دنبال نقاشی اما برادرش رفت و کارگر معدن شد.....
چهرسال بعد البرشت برگشت و خانوادهاش ضیافت شام کوچکی ترتیب دادند
البرشت سر شام از برادرش تشکر کرد و گفت ببینید از امروز من کار میکنم و خرج تحصیل برادرم میده تا نقاشی بخونه
همه زدند زیر گریه بعد برادر البرشت دستهای برادرش گرفت و بهش گفت برادر من خوب دستهای منو ببین که بخاطر کارتوی معدن چقدرضخیم و پینه بسته شد دیگه بدرد نقاشی کشیدن نمیخوره
نگاهی که اون شب البرشت دورر به دستهای پینه بسته برادرش انداخت باعث الهام او برای خلق این اثر جاویدان شد
نظرات شما عزیزان:
مهلا (بانو)
ساعت19:04---18 مرداد 1393
خیلییییییییییی جالب بود
یه جورایی حکایت همه ادما تو بعضی مورداست
در واقع زمانی به ارزوهامون میرسیم که دیگه اثری از اون ارزو تو دلمون نیست
پاسخ:
اره واقعا همینطوری هست
مرضیه_682
ساعت18:53---18 مرداد 1393
سلام رهاجونمالهههههههههههی فدات شم نبینم حالت گرفته باشه عزیزم ایشالا همیشه حالت خوب باشه و شاد باشی
وای رهایی چه نقاشی و داستان فوق العاده ای خیلی خیلی عالی بود بینهایت مرسی عزیززززززززززززم
واست دعا میکنم که زودتر حالت رو به راه بشه
پاسخ:
میسی گلم.........اره واقعا نقاشی فوق العاده ای هست