اما تو مدرسه نمیگذارند چند هفته غیبت کنی.
قرار میذاریم فیلمبرداری عصرها یا روزهای تعطیل باشه تا مدرسه هم بروم.
حرف از درس و تحصیل شد و برای همین میخواهم ازت بپرسم برای وقتی بزرگ بشی، چه برنامه ای داری. آیا میخواهی بازیگر شوی؟
نه نمی خوام بازیگر بشم.
پس چی؟
اگر بخوام کار هنری کنم، کارگردان میشم. میرم دانشگاه درس می خونم.
اگر نخواهی کار هنری بکنی؟
دارم تنیس و شنا کار میکنم. اگر تو بزرگی نخوام کارگردان بشم، حتماً بازیکن تنیس میشم.
تا حالا در چند سریال، فیلم سینمایی و نمایش بازی کرده ای. قبل از این که دانشگاه بروی و کارگردان شوی، بیشتر دوست داری در تلویزیون بازی کنی یا سینما یا تئاتر؟
سینما و تئاتر.
چرا؟
نمیدونم. شاید چون با کلاستره.
اما با سریالهای تلویزیونی بیشتر محبوب و مشهور میشی.
می دونم. اما اگر بخوام مثل آقای (هومن) برق نورد و (بهنام) تشکر بازیگر خوبی بشم، باید تئاتر کار کنم.
پس چرا تنها دو تا تئاتر بازی کرده ای؟
چون پیشنهاد نمیکنند. میگن تو تئاتر برای بچهها کمتر نقش هست. بیشتر برای بزرگترها کار هست.
تو هر تئاتر یا فیلم و سریال که بازی میکنی، با دیگر بازیگران خیلی رفیق میشی. تو نمایش «ساقی» با امیر یل ارجمند و تو فیلم «دهلیز» با رضا عطاران دوست شده بودی. در سریال «دودکش» چطور؟
با همه دوست هستم.
نظرت در مورد هومن برق نورد چیه؟
عاشقشم. دوستش دارم.
تو سریال در نقش فیروز چه جور بابایی هست؟
بابای خیلی خوبیه. با دایی من لجه.
از این که هی به دایی نصرت گیر می ده ناراحت نمیشی؟
نه.
چرا؟
چون همه دعواها سر دایی نصرته.
یعنی همه بدبختیهای خانواده تقصیره دایی نصرت است؟
آره. همش می گه بلدم و کارها رو خراب می کنه. اون وقت بابا فیروز باید کارها رو درست کنه.
راستی خیلی از مردم میپرسند آخر سریال چی میشه؟ آیا پایان داستان، بابا فیروز همه کارها رو درست میکنه؟
می دونم اما نمیگم.
گفتن به ما نگی؟
نه. من خودم نمی گم. این جور چیزا رو می دونم.
پس باید بشینیم تا شب آخر ببینیم داستان چی میشه؟
بله. اما آخرش خوب تموم میشه.